شما می توانید به هر آرزویی که اراده کنید برسید.

خداوند توانایی برآورده کردن آرزوها را در وجود هر شخصی قرار داده است

تمام کسانی که برای رسیدن به آرزویشان کاری انجام نمی دهند این جمله را می گویند” دوست دارم انجام بدهم اما نمی توانم”

دوست دارم ورزش کنم تا لاغر شوم اما نمی توانم

دوست دارم درس بخوانم اما نمی توانم

دوست دارم ازدواج کنم اما نمی توانم

دوست دارم  اخلاقم خوب شود اما نمی توانم.

تنها دوست داشتن برای برآورده شدن آرزویتان کافی نیست.

حتما تبلیغات یخچال امرسان را در تلویزیون به یاد دارید . سازنده این یخچال یک ایرانی است. او یتیم بود و هیچ سرمایه ای نداشت اما او توانست اولین یخچال را در کارگاه اجاره ای مونتاژ کند. و اکنون به جایی رسیده است که یکی از بزرگترین کارخانه های  تولید یخچال در خاورمیانه را دارد. وقتی من داستان زندگی سلطان حسین فتاحی صاحب کارخانه امرسان را خواندم با خود گفتم: وقتی یک آدم فقیر که پدر هم ندارد و سرمایه هم ندارد اما توانسته است این همه پیشرفت کند پس چرا من نتوانم؟

در کتاب ( به سوی کامیابی) نوشته ( انتونی رابینز) خواندم که او ۱۲۰ کیلو وزن داشت و از چاقی زیاد رنج می برد. پدر و مادر او از هم طلاق گرفته بودند و او هیچ پولی نداشت و ظرفشویی می کرد  تا خرج زندگی اش را در بیاورد  اما با این حال او توانسته بود که وزنش را ۳۰ کیلو کم کند. این واقعا برای من عجیب بود و این سوال را از خود پرسیدم: وقتی آنتونی رابینز که بچه طلاق است و پولی هم ندارد و ظرفشویی می کند توانسته است وزنش را کم کند من چرا نتوانم وزنم را زیاد کنم؟

در سرگذشت ناصر خسرو  خواندم که او پس از ۴۰ سال گناه سرانجام توبه کرد. به حج رفت و از نظر معنوی به مقام بالایی رسید. دوباره از خود پرسیدم: وقتی آدمی چهل سال گناه می کند و توانسته است توبه کند و به مقام معنوی بالایی برسد پس چرا من نتوانم؟

در سرگذشت امیر کبیر خواندم که او در روستا به دنیا آمد و پدرش آشپز بود.او توانست به مقام صدر اعظم ایران برسد. وقتی فهمیدم یک پسر دهاتی که پدرش آشپز است می تواند صدر اعظم ایران شود با خود گفتم: پس چرا من نتوانم؟ من هم می توانم.

عبدالله خجستانی خر کرایه می داد . او بعدها حاکم خراسان شد. وقتی داستان زندگی او را خواندم با خود گفتم: وقتی یک نفر که خر کرایه می دهد می تواند حاکم خراسان شود پس من هم می توانم.

در تلویزیون انسان های معلولی را نشان می داد که دست ندارند یا پا ندارند اما توانسته اند مدال طلای جهانی کسب کنند. وقتی آن ها را می دیدم از خودم خجالت می کشیدم و می گفتم: وقتی آن ها می توانند موفق شوند من هم حتما می توانم موفق شوم.

مرتض سلطانی صاحب کارخانه زر ماکارون است. او در کودکی یتیم شد و در فقر زندگی می کرد. سنگ قبر می شست و کفاشی می کرد . همین ادم توانست یکی از بزرگترین کارخانه جات ماکارونی را تاسیس کند. وقتی یک پسر فقیر و یتیم که سنگ قبر می شوید می تواند کارخانه تاسیس کند پس من هم می توانم پس شما هم می توانید.

اما علی ع : براى صاحب خِرد ، زشت است که حیوان باشد ، در حالى که مى تواند انسان باشد و مى تواند فرشته باشد ،

ما حتی می توانی فرشته باشیم. و حتی می توانیم از فرشته ها هم بالاتر باشیم. تا زمانی که من فکر می کردم فقط پیامبران هستند که می توانند فرشته باشند و می توانند گناه نکنند دست از گناه نمی کشیدم و گناهان کوچک و بزرگ را انجام می دادم و می گفتم: من نمی توانم گناه را کنار بگذارم. هیچ انسانی نمی تواندگناه نکند. اما وقتی شنیدم دزدی روی دیوار رفت تا به خانه ای وارد شود و دزدی کند. در همان لحظه صاحب خانه در حال خواندن این آیه از قرآن بود: آیا زمان آن فرا نرسیده است که توبه کنی؟   آن دزد همان جا توبه کرد و انسان خوبی شد. من وقتی داستان هایی شبیه این را شنیدم  فهمیدم که همه انسان ها می توانند گناه نکنند و می توانند فرشته باشند آنوقت بود که دست از گناه کشیدم . آنوقت بود که توبه کردم. 

شما هم اگر آرزو دارید توبه کنید بدانید که می توانید. اگر آرزو دارید فرشته باشید بدانید که می توانید.

من پس از خواندن و شنیدن داستان موفقیت  انسان هایی که بسیار بدبخت تر و فقیر تر و زشت تر و لاغر تر و کم هوش تر و گناه کارتر از من بودند به این نتیجه رسیدم که وقتی آن ها توانسته اند پس من هم می توانم.وقتی من توانسته ام پس شما هم می توانید.

مطالعه بیشتر